از بلیِ روز الست، ما را مبتلا پسندیدی و ظلوم و جهول بودیم بیخبر از زخمهای پیدرپی که در پاسخ عشق دریافت خواهیم کرد. غریب، تنها، بیچاره و بیپناه.
ما را هیچ میبینی؟
ای آسمان، راست بگو! در پس تو هیچ چشمی هست که پاسخ نگاه مضطرب ما را بدهد؟
پروردگارِ "قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاء" اگر از احوال ما خواسته باشی، حالمان خیلی بد است و هر لحظه تمنای پایان این کابوس عمر را داریم. اگر از احوال ما خواسته باشی، باید بگویم که ما تمام شدهایم، تمام.
خوش به حال آنکه گفت: "حال خراب من دگر خرابتر نمیشود". ما لحظه به لحظه خرابتر و خرابتر و خرابتر میشویم و برای این زخمهای مکرر، مرهمی نمییابیم.
تاریخ : سه شنبه 103/3/1 | 2:59 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی | >
درباره وب
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 31
بازدید دیروز: 140
کل بازدیدها: 584139